محل تبلیغات شما

امشب حال و هوای دیگه ای .

سرد. خالی. مبهم. خسته. کلافه. حس میکنم اگه زنده نباشم باید حس بهتری داشته باشم.

رفت.

رفت و پشت سرشم نگا نکرد

گذشت.

دقیقا بعد از 4 سال و 2 ماه گذاشت و رفت. ازم گذشت.

نمیدونم چی باید بگم؟

خدا خواست. خودش خواست. مادرش خواست. اطرافیانش خواستن؟؟؟؟

هیچی نمیدونم فقط سرم پره.

حتی آهنگایی که با شادی با هم گوش میدادیم اشکم و درمیاره.

آرومم. خیلی آروومم. انگار پیشمه. انگار سرم رو شونشه و دارم براش درد و دل میکنم.

ولی نه. رومو که برمیگردونم دیواره. به دیوار تکیه دادم.

آخه خودش بود که میگفت مثل کوه پشتتم. خودش میگفت من تکیه گاهتم.

همه قرارامونو گذاشته بودیما. یه دفعه چی شد؟

خدایا واقعا حکمتته؟ یا داری اذیت میکنی؟

من و فرزام مال هم بودیما. نبودیم. اگه نبودیم چرا از همون اول جدامون نکردی؟

مگه ما بنده بدت بودیم؟

دوتا جون گناه نداشتن اینجوری عاشق ه کنی بعد بخوای جداشون کنی؟

همونجوری که مارو باهم آشنا کردی حالا خودت همه چی و درست کن.

داریم نابود میشیم.خدایا دلت واسه من نمیسوزه واسه دل مادرم بسوزه. کدوم مادره که حاضره ناراحتیه دخترشو ببینه. بخدا مادر من طاقتشو نداره.

خدایا خودت همه چی و درست کن.

دلم گرفته. خیلیم گرفته از کسایی که باعث این جدایی شدن. من و فرزام عاشق همیم. همه هم اینو میدونن.

خدایا آرومم کن. خدایا ازت خواهش میکنم.

تنهام. خیلی تنهام. بیشتر از هروقت بهش احتیاج دارم.

نمیدونم حتی دلش و داره بیاد وبلاگ یا نه.

فرزامی که من میشناسم به این راحتی ازم نمیگذره. از هیچی نمیگذره.

فرزام امشب بدترین شب زندگیمه. ولی کنارم نیستی.

آخه از این میسوزم که همه چی و ول کردی رفتی. اخه چرا؟ مگه من و دو نداشتی؟

خودت باید پیشم باشی. فقط همین و ازت میخوام. بیا ببینمت. یه دل سیر تو بغلت گریه کنم بعد اگه تونستی برو. ازت خواهش میکنم تورو به جون سمانه ای که عاشقشی بیا .

18 اسفند 1396 خواستگاری

تولد 29 سالگی آقایی

بعد از مدتها دوباره اومدم 11 آذر 98

چی ,خدایا ,میکنم ,رفت ,دل ,فرزام ,چی و ,همه چی ,من و ,درست کن ,و فرزام

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

otzifoundpunc یاران خراسانی جانم فدای رهبر Lazaro's site inatincal Seyed Mahdi Rafougar کانون جوانان مرزداران شرقی وی موزیک etduifestlum کنگره ورزش hostkanbergsing