محل تبلیغات شما
امسال یعنی سال 98 اولین تولد تو خونه خودمون بود. چیزی که همیشه دلم میخواست.هرچند که دلم میخواست سورپرایزش کنم  اما نشد.
آقایی یه سال دیگه تولدشو کنار من جشن میگرفتم. با امسال شد ششمین تولدی که کنار همیم. ششمین آرزوییه که موقع فوت کردن شمع تولدش کنارشم. 
براش همیشه آرزوی سلامتی و تندرستی دارم. خدایا سایش از سرم کم نشه.
همه رو دعوت کردم. فقط آبجی فهیمه و آبجی فریبا نتونستن بیان.
واسه آقایی کیک بارسلونا سفارش دادم. واسه شام زرشک پلو و میرزاقاسمی درست کردم.
خیلی شب خوبی بود.
مامان و بابا و امیر و سجاد و امید و سوگند شب موندن.
منو آقایی و سوگند تا ساعت 4.5 صبح بازی کردیم و بعدش امید و بیدار کردیم رفتیم کله پاچه خوردیم. پیاده رفتیم و کلی مسخره بازی . که هم موقع رفت و هم برگشت پلیس بهمون گیر داد. منو سوگند ذوق میکردیم که بالاخره بعد ازدواج پلیس بهمون گیر داده و میتونیم با خیال راحت بگیم ازدواج کردیم. 
ساعت 6.30 اومدیم و خوابیدیم. صبح با سر و صدای امیر که میخواست از قصد ما رو بیدار کنه بیدار شدیم.
نزدیک ظهر امید و امیر و فرزام و سجاد رفتن زمین فوتبال نزدیک خونه. با هم فوتبال بازی کردن.
امید وارم به همه مهمونام خوش گذشته باشه.
انشالله سالیان سال این روز رو کنار هم جشن بگیریم با دل خوش 

18 اسفند 1396 خواستگاری

تولد 29 سالگی آقایی

بعد از مدتها دوباره اومدم 11 آذر 98

آقایی ,امید ,هم ,بیدار ,سوگند ,میخواست ,امید و ,دلم میخواست ,و سوگند ,امیر و ,و امیر

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

*-* hina_web *-* Cathy's game بازاریابی| تحقیقات بازار، مدیریت برندینگ، مدیریت بازاریابی مجمع شهید راستگو Edward's page kacoldiamus مدیریت نوین Grant's blog eddrapricde trusapadin