محل تبلیغات شما
بعد از مدتها دوباره دلم هوای وبلاگ رو کرد.
 خیلی چیزا باید بنویسم.
فک کنم از بعد نامزدیمون چیزی ننوشتم.
آرهههه 8 شهریور 97 روز نامزدیمون بود
8 آذر 97 روز عقدمون بود
و 9 اسفند 97 روز عروسیمون بود
تو ایم مدت تقریبا یک ساله که به وبلاگ نیومدم اتفاقای تلخ و شیرین زیادی برامون افتاد.
هر چند شیرینش بیشتر بود به لطف خدا


11 اسفند 97 منو آقایی رفتیم ماه عسل. اولین مسافرت زندگیمون رو ترجیح دادیم بریم مشهد  زیارت آقا امام رضا. خیلی خوب بود. خیلیییی

توی این مدت منو آقایی خیلی دلمون میخواست بیایم وبلاگ. ولی اصلا وقت نمیکردیم.
امروز  11 آذر 98 دیگه یکم دلم گرفته بود گفتم بیام بنویسم.
الان آقایی سرکاره و من تا 9 شب تا بره باشگاه و بیاد تنهام.
زندگی متاهلی هم خوبه. آقایی که باشه زندگی گرمه.
 چند روزه باهام بد شده اذیتش کردم غصه داره.
دیگه زمستونه اما خونه عشقمون گرمه گرمه. (تا حدی که بعضی وقتا پنجره رو باز میکنیم خنک بشه)
از خانوادم دورم. خیلی برام سخته اما بخاطر آقایی تحمل میکنم. هرچند که هر هفته یا دوهفته یک بار میرم پیششون. باشگاه میرم و اینجوری خودمو مشغول میکنم.
26 آذر هم تولد آقایی هستش. امسال موقعیت ندارم سورپرایزش کنم. 
واسه تولدم جوری سورپرایزم کرد که داشتم ذوق مرگ میشدم.
همه خانواده ها بودن . از یک ماه قبل برنامه ریزی کرده بود همه چیزو.
اما من نمیتونم
قول میدم از این به بعد زود زود با هم بیایم و پست بذاریم.
امشب بیاد شاید اینا رو ببینه باهام خوب بشه.
آخه گناه دارم خب

18 اسفند 1396 خواستگاری

تولد 29 سالگی آقایی

بعد از مدتها دوباره اومدم 11 آذر 98

آقایی ,رو ,آذر ,روز ,خیلی ,گرمه ,97 روز ,اسفند 97 ,بعد از ,منو آقایی ,از مدتها

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قرن 21 من و نـوشته هایم زبان تاتی Factory NHL Online: Wholesale Winnipeg Jets Jerseys. chlamcontdissypp Tamara's life دیجیتالی funny world مشهدکاوه عشق بی ثمرLove Barren